بعد از دوسال...
دقیقا دو سال پیش توی همین روز از سلمونی رفتن حسین نوشتم، اون اولین بار و آخرین باری بود که رفت آرایشگاه و از اون به بعد خودم موهاش رو اصلاح میکنم توی حمام! الان حسین یه داداش یکسال و نیمه داره به اسم علی. خدای من یه روزی حسین تنها بود و تنها دغدغه ی من ولی این روزها علی هم کنارش تبدیل شدن به دو عشق و دل مشغولیم. حسینم الان 5 سال و دو ماه داره. توی نقاشی عالیه، عاشق حیواناته، عاشق نقاشیه و نقاشیش حرف نداره، کاملا میتونه بخونه و بنویسه و کتاب خوندن رو خیلی دوست داره. با داداش کوچولوش خوبن، خیلی حسین بهش وابسته است و البته خیلی با هم کل کل میکنن، هر چی حسین برمیداره و هر کاری میکنه علی هم مدعی میشه، چیزها رو از دستش میکشه و حسین هم ...